نامه ها، شماره 16
سیاوش دانشور

رامین تیر انداز،
با دروردِ انقلابی. پیام علی جوادی در مورد رهبری به دستمان رسید. ما امیدوار هستیم هرچه سریعتر جامعه لزوم حمایت از جنبشِ کمونیسم کارگری را درک کرده و به صفوف آن ملحق شود و زمینه برای معرفی علی جوادی به عنوان رهبر سازمانده مبارزات مردم در راه رسیدن به آزادی و برابری و نظام سوسیالیستی فراهم شود و ما در این راستا تمام تلاش های خود را به کار خواهیم بست. لطفاً در صورت امکان نظر خود را در مورد برگزاری جلسات مطالعاتی ما و متنی که هفته ی قبل ارسال شد اعلان فرمایید. با تشکر فراوان              

رامین عزیز،
در مورد نکته اول پائینتر جواب میدهیم. در مورد نکته دوم ما خواندن سیستماتیک و موضوعی مارکسیسم و آثار منصور حکمت را شدیدا بعنوان منابع اصلی توصیه میکنیم. حزب برنامه ای آموزشی تنظیم کرده است که برایتان ارسال میشود. این نظر فوری ما در مورد برنامه مطالعاتی رفقای عضو و فعالین جنبش کمونیسم کارگری است. همیشه پیروز باشید. 

از نامه رفیق علی طاهری
علی عزیزم
... راجع به آن نکته ای هم که دوستمان رامین مطرح کرد، من هم موافقم، تامین هژمونی رهبری به چهره هایی احتیاج دارد، چه کسی بهتر از شما؟!! واقعاً در تحولات آینده من به نوبه خودم فکر می کنم (به یک رهبری)* نیاز داریم، اسلامی ها در انقلاب 57 خمینی منحوس را داشتند، حتی مجاهدین رجوی را داشتند که بعضاً چپ ها پای سخنرانیش می رفتند! من فکر می کنم جدا از حزبِ اتحاد کمونیسم کارگری و کلاً جنبش اعتراضی خود شما به تنهایی با پتانسیل قوی که دارا هستید میتوانید این موقعیت را کسب کنید و ما را از شر رژیم سرمایه خلاص کنید! ...
ارادتمندِ همیشگی، علی طاهری         
زنده باد رهبر جوادی!          

فروغ
سلام، می خواستم بدونم آیا شما قابلیتِ رهبر شدن را در خودتان می بینید؟ الآن جامعه بدنبال رهبری فردی هستند تا جمعی و به نظر من به دنبال کسی خواهند بود که علاوه بر تفکری که بتواند انقلابی را رهبری کند جذابیتهایی مثلاً در چهره و سخنرانی هایش داشته باشد. که به نظر من این نکته در شما وجود دارد. لطفاً خود را باور داشته باشید و رویِ حرف من هم فکر کنید و نظرتون را بدهید. زنده باد علی جوادی

دوستان عزیز،
فروغ، رامین تیرانداز، علی طاهری
در شماره های قبل نشریه در اینمورد علی جوادی توضیحی نوشت. اینجا نیز من نکاتی را تاکید میکنم. من و ما در حزب اتحاد کمونیسم کارگری تردیدی نداریم که هیچ جنبش اجتماعی بدون رهبر و صفی از رهبران کارش جلو نمیرود. فاکتور شخصیتها در مبحث حزب و جامعه به این مکانیزم اجتماعی ارجاع میدهد. حتی تردیدی در این نیست که در مقاطع مشخصی در جامعه، جنبشی عظیم با حزبی تداعی و در اذهان مردم یکی میشود. و فراتر از آن یک جنبش سیاسی با نام شاخص ترین رهبر دوره اش گره میخورد. لنین برای بلشوکها در انقلاب روسیه و بسیاری چهره های دیگر در جنبشها و انقلابات معاصر همین را تاکید میکند. همینطور ما بعنوان حزب سیاسی و اعضای رهبری و کادرهای حزب تردیدی در اینکه باید چنین نقشی را در یک مقیاس اجتماعی بازی کنیم نداریم. اتفاقا نقد ما به بقیه اینست که چرا اینگونه فعالیت نمیکنند و چرا توقعشان از خود و از کمونیسم جونیوریستی و در حاشیه سیاست است. همینطور ما حزب تشکیل دادیم که از جمله به این ضروت یعنی تامین رهبری بر جنبش طبقاتی و اعتراض اجتماعی پاسخ دهیم. اما ما در عین حال درکی اجتماعی از مقوله رهبری داریم. رهبری امری دلبخواهی و تبلیغاتی و زنده باد و مرده باد نیست. امری اجتماعی و متکی به ظاهر شدن در نقاط عطف معینی از مبارزه سیاسی بعنوان رهبر رادیکال و سخنگوی جنبش در دوره معین، و پذیرش و مقبولیت این امر از جانب جنبش اجتماعی مربوطه و جامعه است. تاکید ما بر سازماندهی طبقه کارگر و پیشروان و رهبران جنبش کارگری و سوسیالیستی، تاکید بر شکل دادن به صفی از سیاستمداران کمونیست مدعی قدرت سیاسی و اداره جامعه، تاکید ما بر حزب رهبر و حزب سازمانده، تماما مبنی بر تزهای مارکسیستی حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی است. رهبری و روشهای کمونیستی اعمال رهبری یک مقوله مهم در جنبش ماست. جنبش ما از کانال این موضوع دچار ضربات جدی شد و درک نادرست و فرقه ای از این موضوع میتواند مخاطرات جدیدتری را به ما تحمیل کند. بحث رهبری جمعی برای ما تقدیس جمع در مقابل فرد و یا تز برتری این به آن نیست، بلکه بحثی در قلمرو مختصات و نیازهای جنبشی ما در دوره حاضر است. در هر شکل آن اما رهبری امری اجتماعی و طبقاتی و کمونیستی است. به این اعتبار کسب میشود و برسمیت شناخته میشود. این صف رهبری در یک جامعه هفتاد میلیونی باید وسیع باشد تا بتواند پاسخ سازماندهی و پیشروی جنبش را بدهد. حزب کمونیستی کارگری مکان تشکل و تریبون این رهبران است که سخنگویان جنبشهای اجتماعی و مشخصا جنبش سوسیالیستی کارگران هستند. اساسا شخصیت و رهبر کمونیست در تنوع و تکثر آن بیشتر موضوعیت پیدا میکند و این زمانی ممکن است که کمونیستها در جدالهای اصلی جامعه و با اتکا به مکانیزمهای اجتماعی قدرت فعالیت میکنند. همینطور مکان چهره یا چهر های شاخص، که دوره ای جنبشی در سیمای آنها سمبلیزه میشود، اختیاری نیست. از همین مکانیزم اجتماعی درمی آید. بدون اتکا به مکانیزمهای جامعه و طبقه، رهبر سیاسی در بهترین حالت رهبر سازمان خود است. ما بعنوان کمونیست نه فقط به خودمان باور داریم و انتظارات بالا را مقابل جنبش مان و بویژه رهبری آن میگذاریم، بلکه در بردن کمونیسم به این قامت و بالفعل کردن امکان پیروزی تلاش میکنیم. رهبر کمونیست به روش رهبر بورژوازی و سی ان ان و تبلیغات فرقه ای رهبر نمیشود. مکانیزم رهبر شدنش سیاسی و طبقاتی است و اعتبارش را از جنبش سیاسی اش در یک مقیاس وسیع میگیرد. علی جوادی فی الحال از شناخته شده ترین رهبران این جنبش است. مسئله اینست که ما فکر میکنیم این هنوز کافی نیست. جنبش ما باید صفی از رهبران کمونیست را در مقابل جامعه بگذارد. باید گامهای بزرگتری برداشته شود که اولیت اساسی کار ماست. موفق و پیروز باشید.

فرهاد از کردستان
سلام سیروان جان. مرسی که جواب دادی. سیروان جان من و خیلی های دیگه همانند شما و همکارانتان جوانی و زندگی خود را روی این کار گذاشته ایم و انشعابات شما روز به روز ما را نا امید تر می کند. من خود حزب زحمتکشان را به رسمیت نمیشناسم/ چون انشعاب آنهم بخاطر منافع شخصی شرم آور است. فکر نمیکنید انشعاب باعث تضعیف حزب می شود؟ آیا انشعاب اولیه کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران اشتباه نبود؟ آرمانهای کمونیست کارگری به نظر من روز به روز به رویا نزدیکتر می شود. پس بیایم با دید باز به مشکلات جامعه نگاه کنیم نه استفاده کردن از احساسات مردم. برات آرزوی موفقیت دارم.

فرهاد عزیز،
تردیدی نیست که یک نتیجه اولیه جدائی در احزاب سیاسی ناامیدی در میان دوستداران آنست. تردیدی نیست که این جدائی ها به جنبش کمونیسم کارگری لطمه زده و در مواردی ضعیف کرده است. در مورد جدائی ما از حزب کمونیست ایران کار ما اشتباه نبود. برای کمونیسم درست ترین اقدام در آن شرایط جهانی و منطقه ای و تاثیرات آن در درون حزب بود. امروز کسی که جریان ناسیونالیستی مهتدی – ایلخانی و تتمه آن را در حزب کمونیست ایران میبیند، و نتیجه تکوین سیاسی گرایشات اجتماعی حزب کمونیست ایران را تعقیب کند، میبیند که مباحث منصور حکمت و کمونیسم کارگری در آندوره اثبات شده است. دوست عزیز جدائی را نباید تقدیس کرد اما هر جدائی سیاسی مذموم نیست. فردا ممکن است مثلا به ایران حمله نظامی شود. چنین واقعه ای کل اپوزیسیون ایران را تکان میدهد و بهم میریزد. اگر فرضا جناحی در حزب با هر تئوری و توجیهی فراخوان تاکتیکی "در دفاع از جمهوری اسلامی علیه امپریالیسم" یا برعکس را سرداد، ما باید چکار کنیم؟ وحدت حزب را حفظ کنیم یا پرچم سیاست کمونیستی و کارگری را برافراشته نگهداریم؟ میخواهم بگویم این جدائی ها در مقاطع مختلف تاریخی منشا اجتماعی داشتند و بخشا اجتناب ناپذیر بودند و ماحصل سیاسی شان امروز پدیده های بسیار متفاوتی اند.
به نظر من کمونیسم و عدالتخواهی در جامعه ضعیف نیست. جامعه فقر زده و اختناق زده به کمونیسم مثل نان شب نیاز دارد. معضل امروز تشتت تشکیلاتی این جنبش است که ریشه آن هم سیاستهائی غیر کمونیستی و منافعی خرد اند. تلاش ما فائق آمدن به این معضل است. با وجود ضرباتی که کمونیسم کارگری متحمل شده است، هنوز موقعیت کمونیستها و زمینه رشد اجتماعی شان بسیار بیشتر از ناسیونالیستها و راستها است. تنها باید بجنبیم و سوالات اساسی را روی میز خود بگذاریم و پاسخهای کمونیستی به آن بدهیم. باید موانع را کنار بزنیم و امید و جسارت انقلابی را مجددا میداندار بکنیم. در اینصورت کمونیسم کارگری بسرعت همان مکان شایسته ای را پیدا میکند که باید دارا باشد. تندرست باشید.   

رفیق علی جوادی عزیزم
امیدوارم که سرشار از انرژی و سرحال و سر دماغ باشی! صفحه ۱۰ اکتبر را دیدم، خیلی دوست دارم بیشتر از شما راجع به مسائل اجتماعی بدونم. احساس میکنم در مقاله ها و مصاحبه های شما پتانسیل عظیمی انسانی خوابیده که باید بیشتر برای ما بازش کنید!
اتفاقا احساس میکنم بر خلاف تمام ادعاهای مطرح شده نیاز اجتماعی جامعه ایران به یک جریان انسانی، موجودیت حزب اتحاد را هر چه بیشتر معنی میکند! حداقل به زعم خودم قوی ترین رگه این برخورد و متدولوژی انسانی واقعی را در شما، چه در گذشته و چه در حال می بینم. من فکر میکنم ترافیک کاری شما بعضا جاهایی را خالی گذاشته، به شخصه دوست دارم بیشتر از شما مقاله بخوانم. مصاحبه های بیشتر، سمینارهای متعدد تری را شرکت کنم و بشنوم. باز هم خسته بناشید میگم. حزب اتحاد کمونسیم کارگری و به شخص شما حاکی از امیدواری و حرکت را دوباره زنده میکند! از صمیم قل براتون احترام قائلم و آرزوی پایندگی بیشتری را دارم. دوستدار همیشگی شما، علی طاهری

علی طاهری عزیز،
نامه ات به رفیق جوادی را منتشر کردیم تا بیشتر بنویسد و بیشتر سمینار بگذارد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری در همین مدت کوتاه فعالیتش با تمام ضعفها و کمبودهایش خوب کار کرده و چهره انسانی و آزادیخواهانه کمونیسم کارگری را شفاف تر معرفی کرده است. این امر و نتیجه کار همه کادرها و اعضا و دوستداران این حزب و شخص شما هم هست. آستین ها را بالا بزنید و برای ایفا نقش وسیع تر آماده شوید. جنبش ما به هزاران رهبر کمونیست که در قلب جامعه و جنبش شان جای میگیرند نیاز دارد. پیروز باشید.  

بهزاد
سلام های گرم من را بپذیرید، طی مطالعه ی نامه ی جناب جوادی سوالی برای من پیش آمده که ممنون میشوم من را از جواب آن در اطلاع بگذارید: آیا حزب شما موافق آزادی جنسی و اعتیاد است؟ و اگر نیست پس چرا مجازات پیرامون این برنامه ها را محکوم می کنید؟
ممنون و متشکرم ...

بهزاد عزیز،
موضع سیاسی حزب در مورد روابط جنسی و معضل اعتیاد را در برنامه حزب، یک دنیای بهتر، بخوانید. خیلی کوتاه؛ ما معتقدیم ایجاد رابطه جنسی داوطلبانه و آزادانه افراد بزرگسال حق و امر خصوصی آنهاست و دولت و قانون و هیچ مرجعی مجاز نیست در این امر دخالت کند. مضافا اینکه آموزش جنسی برای جوانان و نوجوانان باید جزو مواد درسی دبیرستانها و نظام آموزشی باشد تا اطلاع و آگاهی علمی جامعه به جنبه های مختلف روابط جنسی و حقوق خود در این زمینه ارتقا یابد. بنابراین ما چیزی به عنوان "جرم" در این زمینه نداریم و طبعا "مجازات" براین اساس را نیز قبول نداریم. شاید لازم نباشد اما باید تاکید کرد که مسائلی مثل تعدی جنسی به کودکان و افراد زیر سن قانونی و یا تجاوز جنسی و خشونت علیه زنان، در چهارچوب جرائم سنگین در برنامه ما گنجانیده شده و با بحث آزادی روابط جنسی آگاهانه و داوطلبانه افراد بزرگسال تفاوت ماهوی دارند. آیا شما فکر میکنید نباید بزرگسالان در تعیین و چند و چون روابط خصوصی شان آزاد باشند؟ 
در مورد اعتیاد بحث ما بر غیر جنائی شدن اعتیاد و کمک به ترک اعتیاد است. از نظر ما نه اعتیاد جرم است و نه معتاد مجرم است. بنابراین ما با سیاست جداسازی، زندانی کردن و تبعید معتادین مخالفیم. به نظر ما دولت و کلینکهای ترک اعتیاد  با در اختیار گذاشتن مصرف شخصی به معتادین در صورت اعلام آمادگی و شرکت آنها در دوره های ترک اعتیاد، و همزمان ممنوع کردن اکید خرید و فروش مواد مخدر و مقابله با باندها و مافیاهای تولید و توزیع مواد مخدر، بهتر میتواند به این معضل اجتماعی پاسخ دهد. ما معتاد را قربانی میدانیم و نه مجرم. با اعدام و مجازات قربانیان جامعه مصون نمیشود. اعتیاد مسئله ای اجتماعی است و باید برای رفع آن راه حل اجتماعی و انسانی داشت.     

بهزاد
با سلام و تشکر فراوان (خدمتِ) جناب جوادی، همچنین اینجانب به دلیل مدارج علمی ممتاز خود در مدرسه ممتاز شهر و همچنین داشتن روابط اجتماعی قوی و سابقه ی خوب خود از دوستان کثیری بهره مند میباشم و سعی دارم عضو های فعال تحصیل کرده را به جامعه شما اضافه نمایم چراکه اعتقاد دارم عضو های تحصیل کرده و ممتاز هستند که می توانند فعالیت های ممتاز و خوبی داشته باشند ...در ضمن اگر اجازه بدین، جناب جوادی از شما سوالی داشتم مبنی بر: آیا این گروه با گروه های دیگر چپ گرا چون فدائیان کمونیست ارتباط دارید؟ یا خیر؟ یا این که آن ها از متحدان ما می باشند. سوال دیگرم اینست که اکثر اوباش در رژیم از قشر بیسواد هستند. افراد باسواد دست به اینکارها نمیزنند. از نظر حزب باید با اینها چگونه برخورد کرد؟  با سپاس فراوان و به امید رسیدن به اهدافمان.

بهزاد عزیز،
خسته نباشید. خوشبختانه امروز جامعه ایران در قیاس با دو سه دهه گذشته جامعه باسوادتری است. هرچند بیسوادی هنوز ریشه کن نشده و حکومت اسلامی مدام دارد سم جهل و خرافه به جامعه تزریق میکند و این لطمات اجتماعی خود را ببار می آورد. بسیاری از کارگران امروز حداقل دیپلم دارند و خیلی های دیگر مدارک دانشگاهی. داشتن سواد کلاسیک و آکادمیک البته کمک زیادی به فراگیری سریعتر بطور کلی میکند اما دانش طبقاتی و درک تناقضات اجتماعی و طبقاتی و مقابله با آن مشروط به داشتن مدرک تحصیلی نیست. بلکه انعکاس زندگی واقعی طبقه و یک مکانیزم سوخت و ساز اجتماعی آنست. همزمان میبینید که بسیاری از تحصیل کردگان با مدارج بالا در خدمت طبقه حاکم هستند. ما جنبش کمونیستی کارگری و آزادیخواهانه هستیم که در قیاس با جنبشهای راست منافع اکثریت عظیمی را نمایندگی میکنیم. این حزب به هر کسی تعلق دارد که با آرمان اجتماعی کمونیسم تعلق دارد و حاضر است به سهم خود و داوطلبانه برای تحقق این امر فعالیت متشکل کند. ما نه امتحان سواد و درجه مدرک علمی میگیریم و نه برای داشتن و نداشتن آن امتیازی قائلیم. این حزب انسانهای برابر است که برای برپائی نظامی تلاش میکند که همگان از نعمت سواد و دانش و سلامتی و بهداشت و آزادی و رفاه و خوشبختی برخوردار باشند. ما جنبشی انسان محور و برای آزادی و رهائی قطعی انسان هستیم. از نتیجه تلاشهایتان حزب را مطلع نگه دارید.
در مورد سوال دومتان که "اکثر اوباش در رژیم از قشر بیسواد هستند. افراد باسواد دست به اینکارها نمیزنند"، هم درست است و هم نادرست. درست است چون بیشتر جنبشهای ارتجاعی روی نیروهای لمپن و گوش به فرمان و مزد بگیر حساب میکنند و در مواقع مقتضی آنها را به جان مردم معترض و انقلابیون می اندازند. نادرست است چون بیشتر استراتژیستها و مشاوران سیاسی و تروریستها و وزرا و عاملین قتل و جنایت در رژیم اسلامی و هر رژیم ارتجاعی دیگر مدارک تحصیلی بالا دارند. همه شان دکتر و استاد اند و ده لقب و زیر تیتر دانشگاهی برای خودشان جور کردند یا واقعا دارند. نکته من اینست بحث سواد در سوالات شما زیادی با آزادمنشی اتومات یکی فرض شده است. آقای زرقاوی نفر دوم القاعده دکتر است و سر میبرد و شاگردانش به سبعانه ترین شکل آدم میکشند. ژنرالها و ماموران جاسوسی دولت آمریکا همه شان دانشگاه دیده و تحصیل کرده اند. پروفسورهایشان تئوری کشتار جمعی و ارتجاع قرون وسطی را میپرورانند. نکته اینست که داشتن و نداشتن سواد و مدارک تحصیلی و یا تعلق به یک خانواده مرفه یا فقیر، بخودی خود فرد را انقلابی یا ارتجاعی نمیکند. این تمایلات و امر و نقد اجتماعی افراد است که آنها را به جنبشی معین و به از این طریق به احزابی معین وصل میکند. برخورد ما با اوباش رژیم جزئی از مبارزه سیاسی ما با کل رژیم است. ما برای سرنگونی کلیت این پدیده ارتجاعی تلاش میکنیم. در عمل مشخص و اعتراض خیابانی باید تهاجم اوباش را دسته جمعی عقب راند. اگر برخورد فردی با اوباش منظورتان است، ما سیاست سوزنی ارشاد اوباش را نداریم. اوباش در جامعه محصول یک مناسبات و قدرتی ارتجاعی اند. باید نظام اوباش را جارو کرد.
در مورد سوال سومتان که آیا حزب با گروه های دیگر چپ گرا چون فدائیان کمونیست رابطه دارد یا نه، خیر رابطه ای نداریم.

آذر جان سلام
امروز صحبت هایی در رابطه با کمپین یک ملیون امضاء را دیدم. بسیار خوشحال شدم که خیلی خوب و رادیکال زدی به ریشه ی موضوع. و در خواست می کنم بیشتر راجع به این موضوع صحبت کنی تا توجه زنان در ایران به اقدامات جدی تر جلب شود. منتظر نامه شما هستم. با تشکر فراوان.

دوست گرامی
با تشکر از شما. یک رکن اساسی فعالیت تلویزیون حزب و نشریات و ادبیات ما، نقد جنبشهای دیگر و ارائه راه حل رادیکال و اجتماعی برای پیشروی اعتراض علیه تبعیض و نابرابری است. نشریات یک دنیای بهتر مقالات خوبی از آذر ماجدی در زمینه مورد اشاره شما دارد. از شما دعوت میکنیم آنها را بخوانید. در سایت حزب موجوداند. موفق باشید.

م- س ایران
به نظر من ناموفق ترین حزب جریانات کمونیزم کارگریست و غیرکارگری و غیر مارکسیست. من م ح (منصور حکمت) خوندم. از وقتی دنبال حزب و قدرت سیاسی رفت دیگه از کارگران فاصله گرفتند و به شدت غیر کارگری شدند. قرار بود حزب تک بنی بسازند دیدیم که چطور چندین بنی شد. همه را خوب در داخل ایران میبینیم که چگونه این جریان هر روز به حاشیه رانده میشن و بی پایه هم میشن. الان به نظر من که دارم میبینم، حزب کمونیست ایران و اتحاد سوسیالیست کارگری در بهترین موقعیت و دارای سیاستی درست و شفاف هستند و کارگران و بیشتر چپهای داخل حول این سیاست جمع شدند. اینو ما در ایران داریم میبیینم. شما که به نیروی خود کارگران بی اعتماد هستی ( که کارگران تنها و تنها به نیروی خود آزاد خواهند شد) و میخواهید کودتای یک میلیون نفری بدون حضور و شرکت و خواست کارگران انجام دهید. که به نظرمن برای شما ها اصلا امکان پذیر نیست. ما چطور به شماها اعتماد کنیم و چه حزب کارگری هستی؟ کارگری را هم به خودتون بعد از رفتن از حکا اضافه کردید. باید حول خواسته ها و مطالبات و اون افق سوسیالیستی باشید که به رهائی کارگران و ستمدیدگان می انجامه نه اونی که دارید انجام میدید. باید سیاستی مارکسیستی داشته باشید. راستی من این روزها یه مطلبی از سلام دموکرات خواندم از رضا مقدم بیشتر حرفهای منو زده. میتونید بخونید و اگه میشه نقد کنید. m-s iran

م- س عزیز،
این نظرات شما وقت خودش – یعنی دوره استعفای رضا مقدم و مستعفیون از حزب- پاسخ داده شده است. به شما پیشنهاد میکنم بجای "غیر مارکسیست" گفتن زحمت بکشید و در رساله ای، مقاله ای، یا لااقل با چند استدلال بدور از اغراض سیاسی، غیر مارکسی بودن یک سیاست را نشان دهید. اینطور آدم میداند چگونه باید بحث کند. فرمول قدرت سیاسی در مقابل کارگران فرمول قدیمی جناح چپ اپوزیسیون ملی و ناسیونالیست ایران است که برای هیچ مارکسیست و پراتیسین کمونیست جدی ارزش ندارد. اگر کسی واقعا یک جو انصاف علمی و امانتداری سیاسی داشته باشد، جزو کسانی نباشد که از کارگر یک مذهب دیگر درست کردند و کارشان تقدیس کارگر از موضع طبقه متوسط است، و حرف منصور حکمت در بحث حزب و قدرت سیاسی را بشنود، "فاصله از کارگر" را از آن استخراج نمیکند. بلکه آنچه از بحث منصور حکمت میفهمد فاصله از چپ حاشیه ای و همیشه اپوزیسیون، که کارش فرستادن کارگران دنبال نخود سیاه است و جنگ قدرت را به بورژوازی واگذار میکند، استخراج میکند. شما و هر کس قبل از اینکه مخالف منصور حکمت در این بحث باشید، قاعدتا باید مخالف عمل بلشویکها و لنین در انقلاب اکتبر باشید و به سیاق روشنفکران بورژوا آن را "کودتا" بنامید! اما اینها برای حرکت این دوستان سابق گره بحث نیست. حقیقت اینست که پدیده دو خرداد اپوزیسیون را جابجا کرد. بازتاب آن هم در حزب ما پوششی "کارگری" داشت. حزبی که یکماه پیش قرار بود با آن انترناسیونال بسازند را منحل اعلام کردند و فرمان خروج و ترکش را در مطبوعات صادر کردند! این رویداد بدوا برسر بحث حزب و قدرت سیاسی نبود، برسر ارزیابی از اوضاع ایران و تاکتیک حزب بود. بحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه مجرا و مقطع و توجیه رفتن این دوستان شد. بجز بهمن شفیق که لااقل جرات اظهار نظر و جنگیدن برای حرفش را داشت، عمده شان چیزی نگفتند و در سکوت رفتند. اطلاعیه های استعفایشان را حزب همراه با بقیه مردم خواند. این تمام شکوه "شورش آوریل" بود! شورشی که شکست کمونیسم کارگری را اعلام کرد و هشت سال بعد و در فرم بیات شده اش مجددا آقای مقدم تکرار میکند! بیرون حزب هم بعد از جزوه آقای آذرین پراکنده شدند و ماند محفل کنونی چند نفره اتحاد سوسیالیستی کارگری. اخیرا هم سیاست زیر چادر و نقاب حرفهای زشت زدن و رفتار غیر سیاسی و فرهنگ ملی اسلامی را رواج دادن، در پوشش چهره جدید و ناشناخته "سیامک کامران" اما مطلع از تمام لحظات حزب کمونیست کارگری، روی صحنه آوردند. روآوری به این روشهای بسیار "کارگری و مارکسیستی" البته برای هر ناظر سند محکمی دال بر همین پیشرفت مورد اشاره شما در میان بیشتر طبقه کارگر و چپ است!
کمونیسم کارگری منصور حکمت هنوز ترند اصلی کمونیسم ایران است. موقعیت تشکیلاتی این جنبش البته با موقعیت بالفعل و بالاقوه آن هیچ تناسبی ندارد. تشتت تشکیلاتی این معضل را عمیقتر کرده است. این موضوعی است که باید کمونیستهای کارگری به آن پاسخ دهند و طبعا امر شما نیست. اما ما امیدورایم که کارگران و چپها، آنهم "بیشتر شان"، با هر روایتی حول یک سیاست سوسیالیستی جمع شوند. در چنین شرایطی مطمئن باشید کمونیسم کارگری بیشترین نیرو را دارد. اما اگر اینطور بود، دنیا میدید و اطلاع رسانی "از داخل" هم لازم نمیشد، بحثهای شما و دوستان شما هم در این سطح نبود. برخلاف شوق و ذوق آقای مقدم و شما مبنی بر آرزوی شکست و بن بست و ناموفق بودن برای کمونیسم کارگری، که ریشه ای ضد چپ و سکتاریستی و غیر کارگری دارد، ما خوشحال نیستیم در مجموع چپها و کمونیستها و رادیکال ها و سکولارها در مقابل راستها و اسلامی ها و احزاب بورژوا ضعیف باشند. قدرت جنبش کارگری و چپ بدوا قدرت گرایش سوسیالیستی طبقه است و حزب ما جزو لاینفک این افق و کمونیسم طبقه کارگر است. ما رقابتی با محفل آقای مقدم – آذرین نداریم. نه کمترین معضل ما هستند و نه با آنها دشمنی داریم. این دوستان رفقای قدیمی ما بودند. روزی بنا به دلائل سیاسی رفتند و گفتند وقت فعالیت حزبی نیست.(آقای آذرین سالها قبلش رفت) ما برایشان آرزوی موفقیت کردیم و اظهار امیدواری کردیم که در جبهه های مبارزه سوسیالیستی همدیگر را ببینیم. گفتیم دنیا بزرگ است ما با کسی رقابت نداریم. این دوستان رفتند و عمدتا نشستند. فعالیت و حضور محفل باقی مانده هم جلو چشم همه است. مطلب آقای مقدم را هم خواندم. حرف جدیدی نداشتند. آنچه دیگران گفته بودند و ایشان نگفته بود را تکرار کرده بودند تا حقانیت خود را بعد از سالهای طولانی سکوت معنی دار اثبات کنند. یک مجموعه تحریف و تلاش فرقه ای تاسف آور. پاسخ رضا مقدم را هم میدهیم. فعلا اولویتهای مهمتری داریم. موفق باشید. *